سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رمان و داستان ادبیات برجسته

دانلود رمان شام مهتاب از زهرا ناظمی زاده جدید

    نظر

دانلود رمان شام مهتاب از زهرا ناظمی زاده  جدید

دریافت رمان شام مهتاب فرمت PDF

قسمتی از متنرمان:

فقط جان جدتان جایی برویم که از انظار دور باشیم . »
ملینا گفت : « قربان آدم چیز فهم . طبقه دوم یه کافی شاپ است که خیلی دنجه ؛ میریم آنجا . » همگی با خوشحالی از پله ها بالا رفتیم . این هم جزو اولین ها بود ؛ برای اولین بار قدم به جای ناشناخته ای گذاشتم . همه چیز برایم تازگی داشت ..رمان شام مهتاب

مادر لبخندی زد و گفت :« عزیزجون اینقدر مرا خجالت ندهید ؛ منهم اگر چیزی به ارث بردم از شما بوده .»
پدر با شوخی گفت :« خوب تعارف برای هم تکه پاره میکنید ؛ خب اصل حالتون چطوره ؟.رمان شام مهتاب

مادرهمانطور که موهایم را نوازش میکرد به آرامی میگریست .
ـ الهی من فدات شم ؛ تو دختر با استعدادی هستی ؛ حیف بود که از دیگران عقب بیفتی . خوشحالم که بالاخره با سماجت به خواسته ات رسیدی ؛ بهت تبریک میگم .
ناگهان یاد شایان افتادم.رمان شام مهتاب

ـ اما این خواب فرق داشت ؛ من هیچ وقت در چنین جشن هایی شرکت نکرده بودم ؛ این چنین لباسهایی نپوشیده بودم ؛ اما دیشب سنگ تمام گذاشتم و هر کاری که نباید انجام دهم ؛ انجام دادم و متاسفانه لذت هم بردم. گناه من نابخشودنی است ؛ برای همین پدر با من قهر کرده او هیچ وقت مرا نخواهد بخشید.
و با صدای بلند گریه کردم . .رمان شام مهتاب

شایان هراسان جلو آمد و دو دستی به سرش کوبید و گفت:« خاک بر سرمن ؛ مقصر اصلی من هستم شرمنده که باعث ناراحتی همه شدم.»
آنقدر قیافه اش مسخره بود که ناخودآگاه خنده ام گرفت. شایان که همانطور مات و مبهودت مرا نگاه میکرد گفت:« واه ؛ واه ؛ حالا ما باید بخندیم یا گریه کنیم !»
و همه را به خنده انداخت..رمان شام مهتاب



منبع:http://ma1377.blogfa.com/post/5843#ixzz40oCb7dB5


رمان جدید p*e*g*a*h پگاه بنام مومیایی جدید

    نظر

رمان جدید p*e*g*a*h پگاه بنام مومیایی جدید

رمان مومیایی

http://uupload.ir/files/ou0s_moomiaie.jpg

نام کتاب : رمان مومیایی

 نام نویسنده : p*e*g*a*h پگاه

خلاصه داستان:

جنایت…جنایت پشت جنایت.قصه حماقت ها،سادگیها و باختنهای هر روزه من و تو.قصه اشتباهاتی که حتی خدا هم به جبرانش اراده نمی کند.

علی : دوستان عزیز این رمان به صورت تایپی هست و زمانی که رمان به پایان رسید رمان به صورت پی دی اف در سایت قرار خواهد گرفت.

جهت خواندن رمان مومیایی اینجا کلیک کنید

 

قسمتی از متنرمان:

-پاتریک مکزیکیه.البته سالها امریکا بوده و بعد واسه تحصیل میاد کانادا.همزمان با اون منم اومدم اینجا و توی پانسیون هم اتاقی شدیم.دیدیم اونجا شلوغه و نمی تونیم درس بخونیم خونه گرفتیم.اون اوائل من زبانم جالب نبود.برعکس پاتریک.آخه اون عاشق زبانهای مختلفه.به چند زبان هم مسلطه..رمان مومیایی

-واسه چی از آبروشون می ترسن؟به خاطر کدوم کار خلاف شرع؟به خاطر کدوم گناه؟مگه چیکار کردیم؟تو زن رسمی و عقدی من هستی.تا حالا شده یه شب پیش من بمونی؟هر قانونی واسه من گذاشتن گفتم چشم.تارا دیرتر از 10 شب نباید بیاد خونه..چشم…خارج از شهر حق ندارین با هم برین…چشم!شکمش رو بالا .رمان مومیایی

تیام شرایط بهتری داشت….همیشه شرایط بهتری داشت…نمی دانم چرا…اما او را بیشتر از من دوست داشتند.هیچ کس زیر بار چنین تهمت گرانی نمی رفت…اما من با تمام بچگی ام می فهمیدم.همیشه ران سرخ شده ی مرغ برای تیام بود.یکبار به مادر گفتم منهم ران دوست دارم. گفت برادرت بزرگتر است…باید احترامش را داشته باشی.همان شب تیام ران را توی بشقاب من گذاشت…رمان مومیایی
اونا قرمه سبزی میخوردن… اون گربهه هنوزداشت اون دمبه رو لیس میزد… اون موشه هنوزتو شمشادا وول میخورد… اون مورچه هم هنوز داشت اون دونه برنج وبا خودش می برد…


دانلود رمان غرور طاووس از ویکتوریا هولت جدید

    نظر

دانلود رمان غرور طاووس از ویکتوریا هولت جدید

رمان غرور طاووس

دریافت رمان غرور طاووس ، کلیک کنید

http://uupload.ir/files/f3fb_ghoroor-tavous-1.jpg

دریافت رمان غرور طاووس ، کلیک کنید

نام کتاب : رمان غرور طاووس

 نام نویسنده : ویکتوریا هولت

 حجم : 3MG(تعداد صفحات:227)

خلاصه داستان:

اشراف زاده ای به نام جسیکا ، به واسطه فروش کاخ فامیلی آنها ، با خریدار کاخ که پیرمردی است ، دوستی شکل میگیرد.پیرمرد به جسیکا جواهری گرانبها هدیه میدهد .. هدیه ای که تاثیراتی ناخوشایند در زندگی جسیکا میگذارد.. صدا هایی مانند پا ، فریاد ، صدای پیانو و…. شاید روحی سرگردان وارد زندگی جسیکا شده است.

دریافت رمان غرور طاووس ، کلیک کنید



منبع:http://ma1377.blogfa.com/category/398#ixzz40oC86OeF